English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7316 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
ladify U بپایه بانویی رسیدن
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
music mistress U بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
nursery governess U بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
soubrette U بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
to request issuance U تقاضای صدور کردن
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
marries U ازدواج کردن
to take to wife U ازدواج کردن با
marry U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
wive U ازدواج کردن
join U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
application U تقاضای کار
applications U تقاضای کار
market demand U تقاضای بازار
gives U تقاضای رای
application for loan U تقاضای وام
final demand U تقاضای نهائی
factor demand U تقاضای عوامل
at the instance of U بر حسب تقاضای
giving U تقاضای رای
maximum demand U تقاضای بیشینه
effective demand U تقاضای موثر
excess demand U تقاضای بیش از حد
composite demand U تقاضای مرکب
give U تقاضای رای
demand for payment U تقاضای پرداخت
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
national demand U تقاضای ملی
request to send U تقاضای ارسال
elastic demand U تقاضای با کشش
inelastic demand U تقاضای بی کشش
request substitution U تقاضای تعویض
re claim U تقاضای مجدد
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
at my request U مطابق با تقاضای من
joint demand U تقاضای مشترک
marriageable age U ازدواج
marriage U ازدواج
spousal U ازدواج
marriages U ازدواج
matrimony U ازدواج
hymens U ازدواج
hymen U ازدواج
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
demands U تقاضای خرید کالا
elastic demand U تقاضای کشش دار
derived demand U تقاضای مشتق شده
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
rpo U تقاضای مظنه قیمت
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
soft market U بازار با تقاضای خوب
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
demand U تقاضای خرید کالا
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
demanded U تقاضای خرید کالا
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
tax U تحمیل تقاضای سنگین
premarital U پیش از ازدواج
marriage registry U دفتر ازدواج
misogamy U بیزاری از ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
mesalliance U ازدواج با زیردستان
nullity of marriage U بطلان ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
single U ازدواج نکرده
wedder U ازدواج کننده
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
matrimonial U مربوط به ازدواج
gamophobia U ازدواج هراسی
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
remarriage U ازدواج مجدد
match U ازدواج زورازمایی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
termination of marriage U فسخ ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
registration of marriage U ثبت ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
matches U ازدواج زورازمایی
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
wedded U ازدواج کرده
wedded U وابسته به ازدواج
soles U ازدواج نکرده
sole U ازدواج نکرده
civil marriages U ازدواج محضری
civil marriage U ازدواج محضری
post nuptial U بعد از ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
rts U Send To Request تقاضای ارسال
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
nubile U قابل ازدواج و همسری
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
newlywed U تازه ازدواج کرده
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com